بیطرفی یا منفعتطلبی چین در قبال جنگ غزه
به گزارش کلینی نیوز به نقل از میدل ایست نیوز، در سیام نوامبر و همزمان با آخرین روز از ریاست دورهای چین در شورای امنیت سازمان ملل متحد، پکن بیانیهای پنج مادهای مشابه بیانیه ۱۲ مادهای نه چندان موفق خود در خصوص جنگ اوکراین را در رابطه با مناقشه اسرائیل و فلسطین منتشر کرد و در آن خواستار برقراری آتشبس، ارسال کمکهای بشردوستانه به مردم غزه، میانجیگری و نیز حلوفصل این بحران از طریق اجرای راهحل دوکشوری شد؛ درخواستهایی که از هفتم اکتبر تاکنون، مبنای اصلی موضع چین در قبال جنگ غزه را تشکیل میدهند.
همچنین در همان روزها وانگ یی، وزیر خارجه چین در اظهاراتی با انتقاد شدید از بمباران غیرنظامیان فلسطینی توسط اسرائیل اعلام کرد که اقدامات تلآویو در این باریکه “از مرز دفاع از خود فراتر رفته” و از کابینه نتانیاهو خواست تا به “مجازات دستهجمعی” ساکنان این منطقه پایان دهد.
در اواسط ماه نوامبر نیز مقامات پکن در تلاش برای ایفای نقش دیپلماتیک خود در پایان دادن به جنگ جاری با اعضای کمیته وزیران خارجی کشورهای اسلامی در پکن دیدار و گفتوگو کردند.
وزیر خارجه چین در این دیدار با بیان اینکه پکن “دوست و برادر خوب کشورهای عربی و مسلمان است” تاکید کرد که کشورش همواره مدافع حقوق و منافع مشروع کشورهای اسلامی و آرمان مردم فلسطین است.
چین با موضعگیری در جنگ غزه چه هدفی را دنبال میکند؟
مواضع اخیر چین در قبال اسرائیل پیام روشنی را مخابره کرد و آن این بود که این رژیم در میان اولویتهای استراتژیک پکن جایگاه پایینی دارد. از سوی دیگر چین با اتخاذ چنین رویکردی تلاش میکند تا موافقت و همراهی کشورهای عرب و مسلمان را کسب کرده و جایگاه خود را به عنوان رهبر مشروعی برای جهان ارتقا بخشد.
پکن هدف روشن و مشخصی دارد. مقامات این کشور به دنبال آنند تا مواضع خود در خصوص جنگ غزه را با کشورهای عربی و مسلمان همسو کند و در مقابل نیز انتظار دارند که از حمایت آنها در مجامع بینالمللی در مورد موضوعات استراتژیکی چون مناقشه تایوان، موضوع وضعیت مسلمانان ایغور در استان سین کیانگ و الگوی حکمرانی جهانی چین برخودار شوند.
سیاست کنونی در قبال بحران غزه به پیشبرد اهداف مورد نظر پکن منجر نخواهد شد
اما به احتمال بسیار زیاد چنین سیاستی به دلایلی که در ادامه عنوان میشود نتیجه معکوس خواهد داد؛ نخست آنکه چین در حال حاضر نه اسرائیل را دارد و نه فلسطینیان را. از یک سو، رهبران اسرائیل پس از موضعگیری و واکنش چین به حمله ۷ اکتبر توسط حماس دیگر پکن را میانجی قابلاعتماد و معتبری نمیبینند.
همچنین سیاست چین در قبال غزه و حمایت از فلسطینیان بدون شک ضربه روانی شدیدی را به نهادهای سیاسی و نظامی اسرائیل و نیز آگاهی عمومی در جامعه اسرائیل وارد خواهد آورد.
در سوی دیگر، فلسطینیان نیز نسبت به ایفای نقش چین در این مناقشه اعتماد چندانی ندارند. اگرچه در جریان سفر محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین، به پکن در ماه ژوئن، چین سطح روابط خود را با این تشکیلات به “مشارکت استراتژیک” ارتقا داد (که دومین رتبه در تعاملات دیپلماتیک چین به حساب میآید)، اما با این حال عدم شفافیت در زبان دیپلماتیک مقامات پکن در خصوص بحران فلسطین و نیز کمک ناچیز چین از ابتدای جنگ به فلسطینیان، آن هم به عنوان دومین اقتصاد بزرگ جهان، باعث شده تا از میزان اعتماد فلسطینیان نسبت به چین و جدیت این کشور در ایفای نقش میانجی تا حد زیادی کاسته شود.
همچنین باید به این نکته اشاره کرد که اگرچه سیاست چین در موضوع حمایت از حماس با اکثر دولتهای خاورمیانه همخوانی دارد اما با این حال مواضع چین با برخی از شرکای عربی خود همچون امارات متحده عربی و بحرین در تضاد است.
در حالی که دولتهای عربی بمباران غزه و کشتار غیرنظامیان را “نقض آشکار قوانین بینالمللی” دانستهاند، کشورهای امضا کننده توافق عادی سازی روابط با اسرائیل موسوم به “صلح ابراهیم” همچون امارات و بحرین همزمان با انتقاد از اقدامات نظامی تلآویو، عملیات حماس در جنوب اسرائیل را نیز محکوم کردهاند.
منافع چین وابسته به حفظ ثبات در منطقه خاورمیانه است
با نگاهی دقیقتر میتوان دریافت که جلوگیری از گسترش جنگ در منطقه منافعی را نیز برای چین به همراه دارد؛ به عنوان مثال بیش از یک میلیون شهروند چینی در حال حاضر در منطقه خاورمیانه کار و زندگی میکنند، حجم کلی تجارت چین با جهان عرب در سال ۲۰۲۲ رقمی بالغ بر ۴۳۰ میلیارد دلار بوده است.
همچنین این کشور میلیاردها دلار را بر روی توسعه طرح “ابتکار جاده و کمربند” سرمایهگذاری کرده است و از همه مهمتر آن که جریان نفتی که از تنگه هرمز به سوی بندرهای و سواحل چین در جریان است برای پکن بسیار استراتژیک و حیاتی است. بنابراین به نظر میرسد توسعه و تضمین منافع چین تا حدی در گرو ایجاد ثبات منطقهای در منطقه خاور میانه است.
اما اگرچه چین در این مدت تعمدا از ایفای نقشی جدی در حل بحران غزه اجتناب کرده است، این کشور از نگاه بسیاری از کشورهای منطقه خاورمیانه به عنوان عاملی در ایجاد ثبات در منطقه تلقی میشود.
این امر پس از از سرگیری روابط میان ایران و عربستان سعودی با میانجیگری چین بیش از پیش پررنگ شد.
اهمیت نقش پکن در جلوگیری از گسترش جنگ غزه به یک درگیری وسیع در منطقه تا بدان حد است که آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه امریکا، طی اظهاراتی در ششم دسامبر بر جلب حمایت و کمک چین به منظور مهار جنگ تاکید کرد.
اما در حالی که سیاست همکاری با چین در زمینه ایجاد ثبات و امنیت در منطقه، سیاست درستی است، واشنگتن نباید انتظار نتایج و دستاوردهای قابلتوجهی را از این تعامل داشته باشد.
در چنین شرایطی تلاش به منظور دستیابی به آتشبس فوری باید در راس اقدامات امریکا باشد چرا که تا زمانی که اسرائیل به کشتار غیرنظامیان فلسطینی در غزه ادامه دهد، اعتبار و جایگاه سیاسی و اخلاقی واشنگتن تضعیف شده و چین از تاثیر فرسایشی این مناقشه به نفع خود و پیشبرد اهداف جاهطلبانهاش در منطقه بهره خواهد برد.
در نهایت باید به این نکته توجه کرد اگر میانجیگری چین میان تهران و ریاض انتظارات را در مورد نقش و تاثیر چین در منطقه افزایش داد، اما جنگ غزه عملا تمامی این انتظارات را به یکباره از بین برد چرا که موضعگیری و لفاظیهای چین در خصوص بحران غزه بدون اقدام عملی در این مدت تنها منجر به آشکار شدن ضعفهای پکن شد. در حقیقت جنگ غزه اکنون به مثابه معیاری است که میزان نفوذ چین در خاورمیانه را تعیین خواهد کرد.
برچسب ها :چین ، رژیم صهیونیستی ، شورای امنیت سازمان ملل ، نوار غزه
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰